English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3931 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expellant U خارج کننده دافع
expellent U خارج کننده دافع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deodorant U برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorants U برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
ejector U وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
externals U ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external U ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
propulsive U دافع
eductor U دافع
waterproof U دافع اب
loathsome U دافع
preclusive U دافع
waterproofed U دافع اب
repeller U دافع
repellents U دافع
ejaculatory U دافع
expulsive U دافع
repellent U دافع
water proof U دافع اب
waterproofs U دافع اب
water repellent U دافع اب
hydragogue U دافع اب
repulsive U دافع
dejectory U دافع
icteric U دافع یرقان
muzzle brake U دافع دهانه
self repelling U دافع همدیگر
preventively U بطور دافع
bechic U دافع سرفه
forbidding U دافع ناخوانده
exterminators U دافع حشرات
recoil cylinder U استوانه دافع
recoil system U سیستم دافع
bombproof U دافع بمب
buffer body U بدنه دافع
exterminator U دافع حشرات
antasthmatic U دافع تنگی نفس
larvicide U دافع کرم حشره
loathful U دافع بیرغبت سازنده
ischuretic U دافع حبس پول
repulsively U بطور زننده یا دافع
buffer U دافع اطاق خرج
acopic U دافع خستگی و کوفتگی
recoil system U دستگاه دافع توپ
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
rejecter U دافع دستگاه دفع پارازیت
sledge U کشوی عاید و دافع توپ
sledges U کشوی عاید و دافع توپ
fungicides U ماده دافع یا نابودکننده قارچ
fungicide U ماده دافع یا نابودکننده قارچ
rejector U دافع دستگاه دفع پارازیت
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
muzzle bell U دافع دهانه شیپوری لوله توپ
muzzle compensator U دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
sleighs U درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
sleigh U درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
emunctory U مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
buffer chamber U جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
it is proof against cold U سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
anthelmintic U دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
weedicide U علف کش داروی دافع علف هرز
oil buffer U ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
insecticidal U دافع حشره مربوط به حشره کشی
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
externally U از خارج
out [of] <adv.> U خارج [از]
non-combatant U خارج از صف
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
per U خارج از
outside [of] <adv.> U خارج [از]
outed U خارج
out- U خارج
out U خارج
outside U خارج
outside U در خارج
outsides U خارج
outsides U در خارج
externals U خارج
external U خارج
non combatant U خارج از صف
aroint U خارج شو
non-combatants U خارج از صف
out of tune U خارج
out of U خارج از
abroad U خارج
off U خارج از
forth of U خارج از
off side U خارج از خط
out-of- U خارج از
derailed U از خط خارج کردن
eject U خارج کردن
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
derailing U از خط خارج شدن
derailing U از خط خارج کردن
cross country U خارج از جاده
derails U از خط خارج کردن
extra professional U خارج حرفهای
exterritorial U خارج الملکتی
extra-marital U خارج از زناشویی
extra cosmical U خارج ازعالم
derails U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج شدن
extracellular U خارج سلولی
derail U از خط خارج کردن
extramarital U خارج ازدواجی
extramarital U خارج از زناشویی
to rule out U خارج کردن
extramundane U خارج دنیایی
unship U خارج کردن
extraterritorial U خارج الارضی
extrauterine U خارج رحمی
extravascular U خارج رگی
from out of town U از خارج [از شهر]
to pass off U خارج شدن
extragalactic U خارج کهکشانی
to fall out U خارج شدن
derail U از خط خارج شدن
emigration U مهاجرت به خارج
eccentrics U خارج از مرکز
eccentric U خارج از مرکز
fescennine U خارج ازاخلاق
from outside U از خارج [از شهر]
inaccessible U خارج از دسترس
double out U 081 خارج
quotients U خارج قسمت
emissive U خارج شونده
irrelevant U خارج از موضوع
endarch U متشکل در خارج
abaxile U خارج از مرکز
alfresco U خارج از منزل
extraneous U خارج از قلمروچیزی
discharges U خارج کردن
egress U خارج شدن
To fall out. U از صف خارج شدن
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
standaway U خارج از بدن
issue U خارج شدن
issued U خارج شدن
issues U خارج شدن
out of doors U خارج ازمنزل
soto uke U دفاع از خارج
out- U خارج بیرون
off season U خارج از فصل
out U خارج از حدود
from the outside U از خارج [از جایی]
outsides U به سمت خارج
outside U به سمت خارج
out U خارج بیرون
out- U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
quotient U خارج قسمت
tort U خارج از قرارداد
torts U خارج از قرارداد
away U دوراز خارج
submultiple U خارج قسمت
discharge U خارج کردن
outed U خارج از حدود
ejected U خارج کردن
bring out U خارج کردن
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
phase out U خارج کردن
out of line U خارج از خط جبهه
out of proportion U خارج از اندازه
beside the question U خارج از موضوع
beside the mark U خارج ازموضوع
off key خارج از مایه
outbound U خارج ازمحدوده
popping U خارج شدن
void U خارج شدن
outbound U مربوط به خارج
neither here nor there U خارج ازموضوع
not to the point U خارج از موضوع
outdoors U خارج از منزل
Recent search history Forum search
2off-season
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1recreationist
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com